اسباب امراض نفسانى
و اما اسباب امراض نفسانیه و انحراف اخلاق از حد اعتدال، بر سه قسم است: یا نفسانى است، یا خارجى، یا جسمى. و اسباب نفسانیه آن است که: در ابتداى فطرت از براى آدمى حاصل باشد.مثلآنکه قوه ادراک او ضعیف باشد، یا در او قوه شهوت اصلا نباشد. و اسباب خارجیه آن است که: به سبب عوارض خارجیه حاصل شده باشد.مثلاینکه با بدان نشسته، یا حکایات ایشان را شنیده، و میل و شوق به آنها نموده و پیروى ومتابعت کرده و مرتکب اعمال ناشایست گشته تا آنکه ملکه او شده. و اسباب جسمانیه آن است که: به سبب ناخوشى و مرض، در بدن صفات بدحاصل شده باشد، همچنان که مشاهده مىشود که به سبب بعضى از امراض، آدمى راکجخلقى به هم مىرسد، یا ضعف و «فتور» در قوه شهویه پیدا مىگردد.
و اما طریق معالجه کلیه در امراض نفسانیه آن است که: بعد از آنکه سبب آن راشناخت، اگر سبب مرض جسمانى باشد سعى در معالجه بدن نماید، و آن مرض را ازبدن دفع کند.و چنانچه سبب خارجى یا نفسى باشد، طریق معالجه کلیه آن مثلمعالجات امراض جسمانیه باشد.
نویسنده: علی |
شنبه 86 تیر 2 ساعت 11:49 صبح
|
|
نظرات دیگران نظر
|
مذکور شد که: علم اخلاق که طب روحانى است مشابه استبا طب جسمانى، وقانون کلى در معالجه امراض جسمیه آن است که: ابتدا تشخیص مرض داده شود وجنس آن شناخته شود، و بعد از آن تفحص از سبب حدوث آن مرض شود، سپسدر صدد معالجه آن بر آید. و معالجاتى که مىشود یا معالجات کلیه است، که تخصیص به مرضى دون مرضىندارد، بلکه شامل جمیع امراض است، یا جزئیه که مخصوص به مرضى معین است. لهذا، باید طبیب ارواح و کسى که در مقام معالجه نفوس، یا در صدد دفع مرض نفسخود است، این قانون را ملاحظه نماید. پس، به جهت تشخیص امراض نفسانیه و تعیین صفات ردیه مىگوییم: دانستى کهرذایل صفات که امراض روح هستند، نیست مگر انحراف و تعدى اخلاق از حداعتدال، و دانستى که قواى انسانیه که اخلاق و صفات متعلق به آنها است، سه نوع است:
نویسنده: علی |
شنبه 86 تیر 2 ساعت 11:46 صبح
|
|
نظرات دیگران نظر
|
بدان که: لازم است از براى طالب پاکى نفس از اوصاف رذیله، و آرایش آن بهصفات جمیله، اجتناب از چند چیز: اول: اجتناب از مصاحبتبدان و اشرار را لازم داند.و دورى از همنشینى صاحباناخلاق بد را واجب شمارد، و احتراز کند از شنیدن قصهها و حکایات ایشان، و استماعآنچه از ایشان صادر شده و سرزده.و با نیکان و صاحبان اوصاف حسنه مجالستنماید، و معاشرت ایشان را اختیار کند، و کیفیتسلوک ایشان را با خالق و خلق ملاحظهنماید.و از حکایات پیشینیان و گذشتگان از بزرگان دین و ملت و راهروان راه سعادتمطلع شود، و پیوسته استماع کیفیت احوال و افعال ایشان را نماید، زیرا که: صحبتباهر کسى مدخلیت عظیم دارد در اتصاف به اوصاف و تخلق به اخلاق او. نار خندان باغ را خندان کند صحبت نیکانت از نیکان کند
نویسنده: علی |
شنبه 86 تیر 2 ساعت 11:45 صبح
|
|
نظرات دیگران نظر
|
یادداشتهای یک شهید زنده برای جابر بن یزید جُعفی، امام محمد باقر(ع) خورشیدی است تابان، خورشیدی که هر سیاره به اندازة معرفتش مدار چرخشش را مشخص میکند.
نویسنده: علی |
جمعه 86 تیر 1 ساعت 11:9 صبح
|
|
نظرات دیگران نظر
|
می نمیدانم کجا، ساغر نمیدانم کجاست سر نمیدانم کجا، پیکر نمیدانم کجاست هر طرف یک تکّه از آیینه افتادهست، آه دست او اینجاست، انگشتر نمیدانم کجاست سیلی توفان وحشی باغ را ویرانه کرد برگهای غنچهی پرپر نمیدانم کجاست کوفیان از پیشرو، از پشتسر سرمیرسند حُر نمیدانم کجا، اکبر نمیدانم کجاست آب میخواهم ولی آتش به خوردم میدهند سوختم، عبّاسِ آبآور نمیدانم کجاست جامه و خود و زرهها را غنیمت بردهاند این میان قنداقهی اصغر نمیدانم کجاست سنگ میگرید، بگو این گر قیامت نیست چیست؟ پیش این باد و بلا محشر نمیدانم کجاست پیش چشم اشقیا اهل حرم بیچادرند غیرت آلنبی ـ حیدر ـ نمیدانم کجاست کربلا! ای کربلا! خون خدا را سربکش خم که قطعه قطعه شد، ساغر نمیدانم کجاست
امید مهدینژاد
نویسنده: علی |
جمعه 86 تیر 1 ساعت 10:56 صبح
|
|
نظرات دیگران نظر
|
عکس و مین والمری
نویسنده: علی |
جمعه 86 تیر 1 ساعت 10:53 صبح
|
|
نظرات دیگران نظر
|
جان دادن پیش چشم زیبارویان
نویسنده: علی |
پنج شنبه 86 خرداد 31 ساعت 6:30 عصر
|
|
نظرات دیگران نظر
|
ای کاش رنگ شهر بازیام نمیداد
یادم هست «علمدار» را نمیشناختم تا اینکه یک نوار دستم رسید. به فامیلی قشنگش حسودیام شد و به سوز عشق عجیبی که در صدای محزون و دردمندش موج انداخته بود. سید مجتبی علمدار، ویژگی عجیب دیگری هم داشت همین داشتن عدد مخصوص بود. تولد: 11 دیماه 1345 مجروحیت شیمیایی: یازده دیماه 1364 ازدواج با سیده فاطمه موسوی: دیماه 1370 تولد دخترش زهرا: 8 دیماه 1371 شهادت: 11 دیماه 1375
نویسنده: علی |
پنج شنبه 86 خرداد 31 ساعت 6:22 عصر
|
|
نظرات دیگران نظر
|
عملیات کربلای10 ؛ جابهجایی میدان جنگ از جنوب به شمال طی عملیاتی به نام کربلای10 که در غرب کشور به اجرا درآمد، مناطق بسیاری به دست رزمندگان آزادشد. حضور نسبتا گسترده اکراد معارض عراقی در این مناطق سبب گردید تا در مرحله نخست گشایش جبهه تازه در غرب کشور، تلاشها عمدتا به اتصال عقبه مناطق آزاد شده به ایران و بازشدن عقبه نیروهای معارض معطوف شود. منطقه عمومی این عملیات در محور بانه- سردشت از شمال به رودخانه مرزی «گلاس»، از جنوب به رودخانه «آوسیویل»، از شرق به «سورکوه» و از غرب به ارتفاعات «گردهرش» و سپس ارتفاعات عمومی «آسوس» منتهی میشد. این منطقه دارای عوارض حساس و ارتفاعات نسبتاً بلند و صعبالعبور است. تردد در این مناطق به خاطر نبود راه بسیار دشوار مینمود، اما به دلیل وجود درختان مرتفع در پایین ارتفاعات، وضعیت برای اختفای نیروهای عمل کننده و حتی تحرک و جا به جاییآنها در روز، کاملاً مناسب تشخیص داده شد. استعداد نیرو و گسترش دشمن در این منطقه تا قبل از عملیات والفجر9 که در پاییز سال1364 توسط نیروی زمینی سپاه صورت گرفته بود قابل توجه نبود، اما پس از آن و بویژه پس از دو عملیات فتح1 و2 دشمن مجدداً حساس شد و تلاشهای نسبتاً وسیعی را به منظور تصرف مناطق تحت تسلط کردها و مسدود کردن معابر وصولی به عمق خاک عراق انجام داد، چنان که تیپهای کماندویی سپاه هفتم و سوم و چند تیپ و گردان مستقل دیگر با نظارت شخص صدام طی100 روز، بسیاری از ارتفاعات را به تصرف درآوردند.
نویسنده: علی |
پنج شنبه 86 خرداد 31 ساعت 6:14 عصر
|
|
نظرات دیگران نظر
|
دو ماهی در کربلا اگر نهایت زن بودن و اوج مقام زن، نیل به مرتبه مردانگی بود، می گفتیم زینب (س) اوج مردانگی است ؛ اما چنین نیست ، آسمان پرواز این دو متفاوت است .تضاد نیست؛ رقابت نیست؛ تفاوت است. چنین نیست که عالم زن، عالمی باشد پایین تر از عالم مرد، و اوجش تازه ابتدای مردانگی باشد. عالم زنان نیز مانند عالم مردان، آسمانی دارد، خورشیدی، ماهی و ستارگانی. خورشید این آسمان بی تردید زهرا (س) است. و ماه آن، زینب (س) است که پس از به قتلگاه افتادن خورشید، در آسمان تیره جهان درخشید تا مسیر، بی جهت و طریق، تاریک و راه، بی رهرو نماند. اینجا به یک ادب از آداب کربلای او اشاره می کنم: مادری اوج مقام زنانگی است و زینب ، سدره نشین مرتبه مادری است. و اما....
نویسنده: علی |
چهارشنبه 86 خرداد 30 ساعت 10:41 عصر
|
|
نظرات دیگران نظر
|
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|