سفارش تبلیغ
مقدمات تزکیه نفس - مهاجر
سفارش تبلیغ
مقدمات تزکیه نفس - مهاجر
روز داد بر ستمگر سخت‏تر است از روز ستم بر ستم بر ، . [نهج البلاغه]

 

بدان که: لازم است از براى طالب پاکى نفس از اوصاف رذیله، و آرایش آن به‏صفات جمیله، اجتناب از چند چیز:

اول: اجتناب از مصاحبت‏بدان و اشرار را لازم داند.و دورى از همنشینى صاحبان‏اخلاق بد را واجب شمارد، و احتراز کند از شنیدن قصه‏ها و حکایات ایشان، و استماع‏آنچه از ایشان صادر شده و سرزده.و با نیکان و صاحبان اوصاف حسنه مجالست‏نماید، و معاشرت ایشان را اختیار کند، و کیفیت‏سلوک ایشان را با خالق و خلق ملاحظه‏نماید.و از حکایات پیشینیان و گذشتگان از بزرگان دین و ملت و راهروان راه سعادت‏مطلع شود، و پیوسته استماع کیفیت احوال و افعال ایشان را نماید، زیرا که: صحبت‏باهر کسى مدخلیت عظیم دارد در اتصاف به اوصاف و تخلق به اخلاق او.

نار خندان باغ را خندان کند صحبت نیکانت از نیکان کند

چون طبع انسان دزد است، و آنچه را مکرر از طبع دیگر مى‏بیند اخذ مى‏کند.و سراین آن است که: از براى نفس انسانى چندین قوه است، که بعضى مایل به خیرات وفضایل، و بعضى مقتضى شرور و رذایل هستند، و پیوسته این قوا با یک دیگر در مقام‏نزاع و جدال‏اند، و از براى هر یک از آنها که اندک قوتى حاصل شد و جزئى معینى به هم رسید، بر آن دیگرى به همانقدر غالب مى‏شود.و نفس را مایل به مقتضاى خودمى‏کند.

و شکى نیست که: مصاحبت‏با صاحب هر صفتى و شنیدن حکایات و افعال او واستماع قصص احوال او باعث قوت مقتضى آن صفت مى‏شود، و به این سبب کسانى که‏بیشتر اوقات با هم، همنشین هستند، یا در اغلب ازمنه به جهت اجتماعى که با یکدیگردارند - مانند شاگردان یک استاد یا بندگان یک مولى و امراى یک پادشاه - غالب آن است‏که اخلاق ایشان «متلائمه‏» ، و اوصاف ایشان متناسبه هستند، بلکه چنین است در اهل‏یک قبیله یا یک شهر.

و لیکن، چون اکثر قواى انسانیه طالب اخلاق رذیله است، انسان زودتر مایل به شرمى‏شود، و میل او به صفات بد آسان‏تر است از میل به خیرات.و از این جهت است که‏گفته‏اند: تحصیل ملکات ارجمند به منزله آن است که از نشیب به فراز روند، و کسب‏صفات ناپسند چنان است که از فراز به نشیب آیند.و اشارت به این است آنچه حضرت‏رسول - صلى الله علیه و آله و سلم - فرموده‏اند:

«حفت الجنة بالمکاره و حفت النار بالشهوات‏»

یعنى:

«رسیدن به درجات بهشت‏به‏کشیدن جامهاى ناگوار منوط، و دخول آتش جهنم به ارتکاب خواهشهاى نفسانى مربوط است‏» .

دوم آنکه: همیشه مواظب اعمالى باشد که از آثار صفات حسنه است، و خواهى‏نخواهى نفس را بر افعالى وا بدارد که مقتصاى صفتى است که طالب تحصیل آن، یادر صدد محافظت‏بقاى آن است، مثل کسى که خواهد محافظت ملکه سخاوت وجودرا نماید، یا آن را تحصیل کند، باید پیوسته اموال خود را به موافق طریقه عقل و شرع به‏مستحقین بذل نماید، و هر وقت که میل خود را به بخل و امساک بیابد نفس خود را درمقام عتاب در آورد.و کسى که در مقام حفظ صفت‏شجاعت‏یا در صدد کسب آن باشد،باید همیشه قدم گذارد در امور هولناک و احوال خطرناک، که عقل و شرع از آنها منع‏نکرده باشد، و چون آثار جبن در خود مشاهده کند با خود در قهر و جنگ بوده باشد،و این به منزله ریاضت‏بدنیه است، که از براى دفع امراض بدن یا حفظ صحت آن به کارمى‏رود.

سیم آنکه: پیوسته مراقب احوال و متوجه اعمال و افعال خود باشد، و هر عملى که‏مى‏خواهد کرده باشد، ابتدا در آن تامل کند، تا خلاف مقتضاى حسن خلق از او سرنزند، و اگر احیانا امرى از او به ظهور آمد که موافق صفات پسندیده نیست، نفس خود را تادیب کند، و در مقام تنبیه و مؤاخذه آن بر آید.به این طریق که: اول خود راسرزنش و ملامت کند، و بعد از آن متحمل امورى شود که بر او شاق و ناگوار است.

همچنان که اگر کام خود را شیرین کند به لقمه‏اى که نباید از آن بخورد، مذاق را تلخ‏سازد به روزه داشتن، و اگر غضبى بیجا از او در واقعه‏اى سرزند، مؤاخذه کند خود را به‏صبر کردن در واقعه دیگر و اشد از آن، یا خود را در معرض اهانتى در آورد که نفس راتحمل آن گران بوده باشد، و یا تلافى آن را به نذر و تصدق و امثال آن نماید.

و زنهار، که در هیچ حال از خود غافل نشود، و از جد و جهد در کسب صفات نیک‏یا حفظ آنها باز نماند، و اگر چه چنان داند که در اخلاق حسنه به مرتبه اعلى رسیده،زیرا که غفلت موجب کسالت است، و به سبب کسالت، فیض، [عالم قدس] منقطع‏مى‏شود و ابواب فیوضات بسته مى‏گردد.

اندر این ره مى‏خروش و مى‏خراش تا دم رفتن دمى غافل مباش

و از سعى و جهد «یوما فیوما» نفس را صفات تازه حاصل، و هر لحظه او را ترقى‏در مرتبه کمالات و صعود به معارج سعادات هم مى‏رسد به مرتبه‏اى که پرده طبیعت ازپیش بصیرت او برداشته مى‏شود، و محل اسرار ملک و ملکوت، بلکه محرم خلوت‏جبروت مى‏گردد.و باید در امور دنیا و متعلقات این عاریت‏سرا زیاده از قدر ضرورت‏سعى نکند، و بیش از قدر لازم ملتفت آنها نشود، و خود را به مشقات سرمد گرفتار نسازد.

آرى! چه شقاوتى از آن بالاتر، که کسى جوهر گرانمایه از عالم قدس را صرف‏تحصیل «خزف‏»  پاره‏اى چند در ظلمتکده دنیا نماید، و یوسف کنعان تجرد  را به‏بهاى کلاف  پیره زالى فروشد.یا متاعى را که ثمنش ملک ابد باشد به ازاى خشت وخاکى دهد، و سرمایه‏اى را که سودش پادشاهى سرمد باشد بر سر خاک و خاشاکى نهد.

چهارم آنکه: احتراز کند از آنچه باعث تحریک قوه شهویه یا غضبیه مى‏شود.وچشم را محافظت نماید از دیدن آنچه غضب یا شهوت را به هیجان مى‏آورد.و گوش‏را نگاهدارد از شنیدن آنها.و دل را ضبط کند از تصور و تخیل آنها، و بیشتر سعى در محافظت دل نماید و خیال آنها را در خاطر خود راه ندهد، زیرا که: از تصور و خیال‏آتش، شوق و شعله غضب تیز مى‏گردد، آنگاه سرایت‏به اعضا و جوارح مى‏کند، ومجرد دیدن یا شنیدن، بدون اینکه دل را مشغول آن کند چندان تاثیرى ندارد.و کسى‏که این دو قوه را از هیجان محافظت ننماید، مانند کسى است که شیر درنده یا سگ‏دیوانه یا اسب سرکشى را رها کند، و بعد از آن خواهد که خود را از آن خلاص کند.

پنجم آنکه: فریب نفس خود را نخورد، و اعمال و افعال خود را حمل بر صحت‏نکند، و در طلب عیوب خود «استقصا» و سعى نماید، و به نظر دقیق در تجسس خفایاى‏معایب خود بر آید، و چون به چیزى از آنها بر خورد، در ازاله آنها سعى کند، و بداند که‏هر نفسى عاشق صفات و احوال خود است، و به این جهت اعمال و افعالش در نظرش‏جلوه دارد، و بدون تامل و باریک بینى به عیوب خود بر نمى‏خورد، بلکه اکثر مردم ازعیوب خود غافل‏اند، و خارى که به پاى کسى رود زود مى‏بینند، ولى شاخ درختى رادر چشم خود بر نخورند.

پس، طالب سعادت و سالک راه نجات را لازم است که: از اصدقا و دوستان خودتفحص معایب خود را نماید، و برایشان است که او را مطلع سازند.بهتر آنکه یکى ازدوستان مهربان را از میان ایشان اختیار کند، و با او عهد نماید که مراقب احوال او باشد،که او را از معایب او خبردار کند، و چون او را بر عیبى آگاه سازد شاد و خوشحال‏گردد، و از او منت پذیرد و در صدد دفع آن برآید، تا آن صدیق را اعتمادى به او به هم‏رسد، و چنان داند که نیکوترین هدیه در نظر او عیبى از عیوب اوست (7) ، و لیکن این‏چنین دوستى «عزیز الوجود» است، چون اغلب دوستان از خوش آمدگوئى و اغراض‏فاسده خالى نیستند، و بسا باشد که: بسیارى از غلطها در نظر غلط بینان هنر نماید، وبعضى هنرها نزد ایشان عیب باشد.و بسا باشد که: نفع دشمن در این خصوص بیشترباشد، زیرا که دوست در مقام اظهار عیوب کم بر مى‏آید، بلکه، چون نظر او نظر دوستى‏است گاه هست‏به عیوب او بر نمى‏خورد، و از اینجا گفته‏اند:

و عین الرضا عن کل عیب کلیلة و لکن عین السخط تبدى المساویا

یعنى: «چشم دوستى و رضامندى از دیدن عیوب کند است، و لیکن دیده دشمنى‏اظهار بدیها را مى‏کند» .

پس دانا کسى است که چون دشمنان او عیبى از او را ظاهر کنند، در مقام شکرگزارى ایشان بر آید و چاره دفعش کند.

و از جمله چیزهایى که در این باب نافع است آن است که: دیگران را آئینه عیوب‏خود کند، و آنچه از ایشان سرزند تامل در قبح و حسن آن کند، و به قبح هر چه‏بر خورد بداند که چون آن عمل از خود او نیز سر زند قبیح است، و دیگران قبح آن رابر نمى‏خورند، و پس سعى در ازاله آن کند.و طالب سعادت را واجب است که در آخرهر شبانه روزى محاسبه اعمال و افعال خود را کند و آنچه از او سر زند به نظر در آورد،دفتر اعمال آن روز و شب را گشوده سراپایش را مرور کند، و تفحص نماید از آنچه ازاو صادر شده، پس اگر بدى از او به وجود نیامده، و فعل قبیح از او سرنزده حمد خدا رابه جا آورد، و شکر توفیق او را نماید، و اگر مرتکب قبیحى شده باشد، با نفس خودعتاب کند و خود را ملامت کند و توبه و انابه نماید.



 
نویسنده: علی |  شنبه 86 تیر 2  ساعت 11:45 صبح 

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اقسام عدالت
[عناوین آرشیوشده]