سفارش تبلیغ
علی - مهاجر
سفارش تبلیغ
علی - مهاجر
دانش سه گونه است: کتابی گویا و سنّتی دیرینه و«نمی دانم»[=اقراربه نادانی] . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

اسباب امراض نفسانى

و اما اسباب امراض نفسانیه و انحراف اخلاق از حد اعتدال، بر سه قسم است:

یا نفسانى است، یا خارجى، یا جسمى.

و اسباب نفسانیه آن است که: در ابتداى فطرت از براى آدمى حاصل باشد.مثل‏آنکه قوه ادراک او ضعیف باشد، یا در او قوه شهوت اصلا نباشد.

و اسباب خارجیه آن است که: به سبب عوارض خارجیه حاصل شده باشد.مثل‏اینکه با بدان نشسته، یا حکایات ایشان را شنیده، و میل و شوق به آنها نموده و پیروى ومتابعت کرده و مرتکب اعمال ناشایست گشته تا آنکه ملکه او شده.

و اسباب جسمانیه آن است که: به سبب ناخوشى و مرض، در بدن صفات بدحاصل شده باشد، همچنان که مشاهده مى‏شود که به سبب بعضى از امراض، آدمى راکج‏خلقى به هم مى‏رسد، یا ضعف و «فتور» در قوه شهویه پیدا مى‏گردد.

راه معالجه امراض نفسانى

و اما طریق معالجه کلیه در امراض نفسانیه آن است که: بعد از آنکه سبب آن راشناخت، اگر سبب مرض جسمانى باشد سعى در معالجه بدن نماید، و آن مرض را ازبدن دفع کند.و چنانچه سبب خارجى یا نفسى باشد، طریق معالجه کلیه آن مثل‏معالجات امراض جسمانیه باشد.

ادامه مطلب...

 

نویسنده: علی |  شنبه 86 تیر 2  ساعت 11:49 صبح 

 

مذکور شد که: علم اخلاق که طب روحانى است مشابه است‏با طب جسمانى، وقانون کلى در معالجه امراض جسمیه آن است که: ابتدا تشخیص مرض داده شود وجنس آن شناخته شود، و بعد از آن تفحص از سبب حدوث آن مرض شود، سپس‏در صدد معالجه آن بر آید.

و معالجاتى که مى‏شود یا معالجات کلیه است، که تخصیص به مرضى دون مرضى‏ندارد، بلکه شامل جمیع امراض است، یا جزئیه که مخصوص به مرضى معین است.

لهذا، باید طبیب ارواح و کسى که در مقام معالجه نفوس، یا در صدد دفع مرض نفس‏خود است، این قانون را ملاحظه نماید.

پس، به جهت تشخیص امراض نفسانیه و تعیین صفات ردیه مى‏گوییم: دانستى که‏رذایل صفات که امراض روح هستند، نیست مگر انحراف و تعدى اخلاق از حداعتدال، و دانستى که قواى انسانیه که اخلاق و صفات متعلق به آنها است، سه نوع است:

ادامه مطلب...

 

نویسنده: علی |  شنبه 86 تیر 2  ساعت 11:46 صبح 

 

بدان که: لازم است از براى طالب پاکى نفس از اوصاف رذیله، و آرایش آن به‏صفات جمیله، اجتناب از چند چیز:

اول: اجتناب از مصاحبت‏بدان و اشرار را لازم داند.و دورى از همنشینى صاحبان‏اخلاق بد را واجب شمارد، و احتراز کند از شنیدن قصه‏ها و حکایات ایشان، و استماع‏آنچه از ایشان صادر شده و سرزده.و با نیکان و صاحبان اوصاف حسنه مجالست‏نماید، و معاشرت ایشان را اختیار کند، و کیفیت‏سلوک ایشان را با خالق و خلق ملاحظه‏نماید.و از حکایات پیشینیان و گذشتگان از بزرگان دین و ملت و راهروان راه سعادت‏مطلع شود، و پیوسته استماع کیفیت احوال و افعال ایشان را نماید، زیرا که: صحبت‏باهر کسى مدخلیت عظیم دارد در اتصاف به اوصاف و تخلق به اخلاق او.

نار خندان باغ را خندان کند صحبت نیکانت از نیکان کند

ادامه مطلب...

 

نویسنده: علی |  شنبه 86 تیر 2  ساعت 11:45 صبح 

یادداشت‌های یک شهید زنده


وقتی خود را در مدار خورشیدی تابان نظاره کنی و به این باور برسی که خروج از مدار آن منبع نور، مساوی با رها شدن در کهکشانی پر از سیاهچال‌هایی است که تاب دیدن نور را ندارند، یک لحظه چشم از نور برنمی‌داری و همواره بر حرکات و سکنات خود مواظبت داری تا از مدار خارج نشوی، چرا که به خوبی می‌دانی که فاصله گرفتن از مدار همان و بریدن از حبل متین حیات همان،‌ بریدن همان و رها شدن در سرمای خودمحوری و شکارِ گرگ‌های کهکشان شدن همان.

برای جابر بن یزید جُعفی، امام محمد باقر(ع) خورشیدی است تابان، خورشیدی که هر سیاره به اندازة معرفتش مدار چرخشش را مشخص می‌کند.

ادامه مطلب...

 

نویسنده: علی |  جمعه 86 تیر 1  ساعت 11:9 صبح 

 

می نمی­دانم کجا، ساغر نمی­دانم کجاست

سر نمی­دانم کجا، پیکر نمی­دانم کجاست

هر طرف یک تکّه از آیینه افتاده­ست، آه

دست او اینجاست، انگشتر نمی­دانم کجاست

سیلی توفان وحشی باغ را ویرانه کرد

برگ­های غنچه­ی پرپر نمی­دانم کجاست

کوفیان از پیش­رو، از پشت­سر سرمی­رسند

حُر نمی­دانم کجا، اکبر نمی­دانم کجاست

آب می­خواهم ولی آتش به خوردم می­دهند

سوختم، عبّاسِ آب­آور نمی­دانم کجاست

جامه و خود و زره­ها را غنیمت برده­اند

این میان قنداقه­ی اصغر نمی­دانم کجاست

سنگ می­گرید، بگو این گر قیامت نیست چیست؟

پیش این باد و بلا محشر نمی­دانم کجاست

پیش چشم اشقیا اهل حرم بی­چادرند

غیرت آل­نبی ـ حیدر ـ نمی­دانم کجاست

کربلا! ای کربلا! خون خدا را سربکش

خم که قطعه قطعه شد، ساغر نمی­دانم کجاست

 

امید مهدی­نژاد



 
نویسنده: علی |  جمعه 86 تیر 1  ساعت 10:56 صبح 

عکس و مین والمری


اوائل سال 72 در ارتفاع 112 فکه، همراه بچه ها توى راه کارى مى رفتیم جلو. حمید اشرفى دوربین در دست داشت و مدام عکس مى گرفت و به قول بچه ها صحنه ها را شکار مى کرد. به شیارى رسیدیم که عبور از آنجا را خطرناک تشخیص دادم. احتمالا آب باران بعضى مین ها را شسته و پائین آورده بود. بهتر دیدم که از روى یال یکى از تپه ها رد شویم. همین طور که داشتیم از یال، راه کار مى زدیم و جلو مى رفتیم، به یک مین والمرى برخوردم که درست وسط راه کار قرار داشت. یک ترکش خمپاره خورده بود به کلاهک و شاخک هاى مین و آن را کج کرده بود. اشرفى پرید جلو و گفت که بگذارم او مین را ببرد. خنده اى کردم و گفتم:

ادامه مطلب...

 

نویسنده: علی |  جمعه 86 تیر 1  ساعت 10:53 صبح 

جان دادن پیش چشم زیبارویان
 محمد جواد قدسی
آخرین رکعت عشق
خانعلی، مرد خدا بود. یک معلم ساده. بچة یکی از روستاهای اراک. می‌گفت: «دوست دارم در حال نماز شهید شوم.»
من خندیدم و گفتم: بهتر است دعا کنی در حالت تشهد بمیری تا شهادتین هم بگی. تو سجده و رکوع یا قیام چطوری می‌خواهی شهادتین بگویی. بچه‌ها خندیدند. صالحی هیچ نگفت. اما گوشه چشمش رقص قطره اشکی، از ذهن زیبایش حکایت داشت.
ادامه مطلب...

 

نویسنده: علی |  پنج شنبه 86 خرداد 31  ساعت 6:30 عصر 

ای کاش رنگ شهر بازی‌ام نمی‌داد


اعداد برای بعضی‌ها یک جور دیگر معنا می‌دهد؛ یعنی انگار بعضی اعداد فقط برای آدم‌ها ساخته شده‌اند؛ مثل دهم محرم که مال امام حسین(ع) است، چهاردهم خرداد که مال امام خمینی(ره) است، و یازده دی‌ماه که مال سید مجتبی علمدار است.

یادم هست «علمدار» را نمی‌شناختم تا اینکه یک نوار دستم رسید. به فامیلی قشنگش حسودی‌ام شد و به سوز عشق عجیبی که در صدای محزون و دردمندش موج انداخته بود. سید مجتبی علمدار، ویژگی عجیب دیگری هم داشت همین داشتن عدد مخصوص بود.

تولد: 11 دی‌ماه 1345

مجروحیت شیمیایی: یازده دی‌ماه 1364

ازدواج با سیده فاطمه موسوی: دی‌ماه 1370

تولد دخترش زهرا: 8 دی‌ماه 1371

شهادت: 11 دی‌ماه 1375

ادامه مطلب...

 

نویسنده: علی |  پنج شنبه 86 خرداد 31  ساعت 6:22 عصر 

عملیات‌ کربلای‌10 ؛ جابه‌جایی‌ میدان‌ جنگ‌ از جنوب‌ به‌ شمال‌

طی‌ عملیاتی‌ به‌ نام‌ کربلای‌10  که‌ در غرب‌ کشور به‌ اجرا درآمد، مناطق‌ بسیاری‌ به‌ دست‌ رزمندگان‌ آزادشد. حضور نسبتا گسترده‌ اکراد معارض‌ عراقی‌ در این‌ مناطق‌ سبب‌ گردید تا در مرحله‌ نخست‌ گشایش‌ جبهه‌ تازه‌ در غرب‌ کشور، تلاش‌ها عمدتا به‌ اتصال‌ عقبه‌ مناطق‌ آزاد شده‌ به‌ ایران‌ و بازشدن‌ عقبه‌ نیروهای‌ معارض‌ معطوف‌ شود.  منطقه‌ عمومی‌ این‌ عملیات‌ در محور بانه‌-  سردشت‌ از شمال‌ به‌ رودخانه‌ مرزی‌ «گلاس»، از جنوب‌ به‌ رودخانه‌ «آوسیویل»، از شرق‌ به‌ «سورکوه» و از غرب‌ به‌ ارتفاعات‌ «گرده‌رش» و سپس‌ ارتفاعات‌ عمومی‌ «آسوس» منتهی‌ می‌شد. این‌ منطقه‌ دارای‌ عوارض‌ حساس‌ و ارتفاعات‌ نسبتاً‌ بلند و صعب‌العبور است.

تردد در این‌ مناطق‌ به‌ خاطر نبود راه‌ بسیار دشوار می‌نمود، اما به‌ دلیل‌ وجود درختان‌ مرتفع‌ در پایین‌ ارتفاعات، وضعیت‌ برای‌ اختفای‌ نیروهای‌ عمل‌ کننده‌ و حتی‌ تحرک‌ و جا به‌ جایی‌آنها در روز، کاملاً‌ مناسب‌ تشخیص‌ داده‌ شد. استعداد نیرو و گسترش‌ دشمن‌ در این‌ منطقه‌ تا قبل‌ از عملیات‌ والفجر9 که‌ در پاییز سال‌1364  توسط‌ نیروی‌ زمینی‌ سپاه‌ صورت‌ گرفته‌ بود قابل‌ توجه‌ نبود، اما پس‌ از آن‌ و بویژه‌ پس‌ از دو عملیات‌ فتح‌1  و2  دشمن‌ مجدداً‌ حساس‌ شد و تلاش‌های‌ نسبتاً‌ وسیعی‌ را به‌ منظور تصرف‌ مناطق‌ تحت‌ تسلط‌ کردها و مسدود کردن‌ معابر وصولی‌ به‌ عمق‌ خاک‌ عراق‌ انجام‌ داد، چنان‌ که‌ تیپ‌های‌ کماندویی‌ سپاه‌ هفتم‌ و سوم‌ و چند تیپ‌ و گردان‌ مستقل‌ دیگر با نظارت‌ شخص‌ صدام‌ طی‌100  روز، بسیاری‌ از ارتفاعات‌ را به‌ تصرف‌ درآوردند. 

ادامه مطلب...

 

نویسنده: علی |  پنج شنبه 86 خرداد 31  ساعت 6:14 عصر 

دو ماهی در کربلا

 اگر نهایت زن بودن و اوج مقام زن، نیل به مرتبه مردانگی بود، می گفتیم زینب (س) اوج مردانگی است ؛ اما چنین نیست ، آسمان پرواز این دو متفاوت است .تضاد نیست؛ رقابت نیست؛ تفاوت است.

چنین نیست که عالم زن، عالمی باشد پایین تر از عالم مرد، و اوجش تازه ابتدای مردانگی باشد.

عالم زنان نیز مانند عالم مردان، آسمانی دارد، خورشیدی، ماهی و ستارگانی. خورشید این آسمان بی تردید زهرا (س) است.

و ماه آن، زینب (س) است که پس از به قتلگاه افتادن خورشید، در آسمان تیره جهان درخشید تا مسیر، بی جهت و طریق، تاریک و راه، بی رهرو نماند.

اینجا به یک ادب از آداب کربلای او  اشاره می کنم:

مادری اوج مقام زنانگی است و زینب ، سدره نشین مرتبه مادری است.

و اما....

ادامه مطلب...

 

نویسنده: علی |  چهارشنبه 86 خرداد 30  ساعت 10:41 عصر 
<      1   2   3   4   5      >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اقسام عدالت
[عناوین آرشیوشده]