سفارش تبلیغ
باد و بلا - مهاجر
سفارش تبلیغ
باد و بلا - مهاجر
با رغبت به آنچه نزد خداوند است، با اودوستی کن [امام علی علیه السلام]

 

می نمی­دانم کجا، ساغر نمی­دانم کجاست

سر نمی­دانم کجا، پیکر نمی­دانم کجاست

هر طرف یک تکّه از آیینه افتاده­ست، آه

دست او اینجاست، انگشتر نمی­دانم کجاست

سیلی توفان وحشی باغ را ویرانه کرد

برگ­های غنچه­ی پرپر نمی­دانم کجاست

کوفیان از پیش­رو، از پشت­سر سرمی­رسند

حُر نمی­دانم کجا، اکبر نمی­دانم کجاست

آب می­خواهم ولی آتش به خوردم می­دهند

سوختم، عبّاسِ آب­آور نمی­دانم کجاست

جامه و خود و زره­ها را غنیمت برده­اند

این میان قنداقه­ی اصغر نمی­دانم کجاست

سنگ می­گرید، بگو این گر قیامت نیست چیست؟

پیش این باد و بلا محشر نمی­دانم کجاست

پیش چشم اشقیا اهل حرم بی­چادرند

غیرت آل­نبی ـ حیدر ـ نمی­دانم کجاست

کربلا! ای کربلا! خون خدا را سربکش

خم که قطعه قطعه شد، ساغر نمی­دانم کجاست

 

امید مهدی­نژاد



 
نویسنده: علی |  جمعه 86 تیر 1  ساعت 10:56 صبح 

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اقسام عدالت
[عناوین آرشیوشده]